تبلیغات

سنگ و گل

تا سنگ آمد وه حرفی بزنه گل گفت : 《 من تشنه هستم میشه کمی برای من آب بدهید ؟ 》

سنگ که از گل بلند تر بود به افسوس گفت : 《 در اینجا آبی نیست و سال ها است که مرداب اینجا خشک شده است》

گل گفت : 《اما من بدون آب نمیتوانم زندگی کنم و میمیرم》


تاریخ ارسال پست: جمعه 13 دی 1398 ساعت: 21:32

بخش نظرات این مطلب


کد امنیتی رفرش